از خاورمیانه تا اقیانوسیه

قراره که با هم اینجا بنویسیم، از عاشقانه هایمان، سفرنامه هایمان و کلنجارهایمان

از خاورمیانه تا اقیانوسیه

قراره که با هم اینجا بنویسیم، از عاشقانه هایمان، سفرنامه هایمان و کلنجارهایمان

از خاورمیانه تا اقیانوسیه
آخرین نظرات

یک صبح کرونایی

يكشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، ۱۱:۴۲ ب.ظ

 

 

امروز 25 اسفند ماه 1398 از خواب که برخواستم گفت دارم برایت شعر می گویم، البته فکر میکنم استعداد شعرم داره تمام میشه!!

 

فعلا تا همینجا برات گفتم، عجالتا داشته باش تا تمامش کنم

 

به محض اینکه پیامش را در واتس اپ دریافت کردم،خودم دست به کار شدم و بلافاصله تمام شده اش را برایش ارسال کردم

 

و به این ترتیب صبحم را با نثری آهنگین شروع کردم و با جر و بحث با پدر و مادر برای توصیه رعایت های بهداشتی در ایران به پابان رساندم ...

و اما متن نثر ما:

سحر سر زد به منزلگاه و ما غافل ز احوال دل مجنون و پیوسته به فکر خویش و خواهان حلول سال نو، احوال نو، با کوله باری پر به سوی یار جانانیم و در این چند روز آینده...

بیا تا هم قسم باشیم و پیمانی ز روی عشق بربندیم و با هم یک صدا گوییم: که ما هستیم... 

در بیماری و ظلم و فساد 

در زیبایی و رنگینی و حق و رفاه 

در بی حالی و درماندگی و فقر 

در اوج غرور و قدرت بی منتهای زر

بیا تا هم قدم باشیم تا اوج بلندی های حق 

بیا تا راه هم بندیم در اوج شقاوت های درد 

بیا تا پیش هم باشیم در هر ثانیه 

بیا تا آن زمان که مرگ دست مارا بست

بلند و یکصدا گوییم

ما بودیم و هستیم و نخواهیم مرد

 

25 اسفند سال یکهزار و سیصد و نود و هشت 

 

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۹۸/۱۲/۲۵
  • ۱۷۰ نمایش
  • سارا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.